این نوک پستان روستایی راه خود را در اطراف گل میخ های اصیل می شناسد. وقتی آب شلنگ زد، نیتش مثل چشمانش روشن بود. تنها چیزی که در ذهن داشت شلاق زدن بود. کارمند کشاورز یک مرد ساده است. او موافقت کرد که فوراً لکه مرطوب او را غوطه ور کند. خب، عوضی مو قرمز به چیزی که می خواست رسید - یک وعده شیر بخار پز در صبح او را خوشحال کرد. فقط چنین آرزوهای صادقانه ای مبارک!
فکر می کنم این یکی از انواع سفرهای دور شهر است. پسرها به خانمهای کسلشده پیشنهاد میکنند با ماشین در شهر بچرخند، و خانمها از این طریق از بچهها تشکر میکنند. در این صورت تبدیل به سه نفر شد.