این ایده خیلی خوبی بود که صاحب کافه همسرش را پشت پیشخوان بگذارد. مشتریان دسته دسته آمدند. بله، همسر نیمفومونی همیشه توجه بیشتری را طلب کرده بود، اما حالا برای تجارت خوب بود. جذابیت های او همیشه در تجارت بود، قهوه و همچنین الکل فروخته می شد و حتی افراد همیشگی خود را داشت. حتی یک باریستا هم می توانست به شهرت برسد اگر شوهرش اهمیتی نمی داد.
این همان خواهر شلخته ای است که هر برادری اجازه می دهد بیضه هایش را کار کند. و این یکی احتمالا خیلی وقت پیش او را به این شوخی ها عادت داده است. حداقل این کاری بود که من انجام می دادم. او به هر حال باید بمکد و پاهایش را باز کند، پس چرا با مرد خودش نه؟ زمان آن فرا رسیده است که او نیز از الاغ خود پرینت گرفته شود، تا بتواند مانند یک عوضی بالغ قرار بگذارد. یا شاید او هنوز در تلاش است تا باکرگی مقعدی خود را برای شوهرش حفظ کند.
برادرش تصمیم گرفت که خواهرش حق رد کردن او را ندارد و حق با او بود. او بدش نمی آید که با او سر و کله بزند. و پدر و مادرش خوشحال هستند که او همیشه به موقع در خانه است.