این زیبای بلوند توانست پدرش را متقاعد کند که او در تمرینات مضراب عالی است و حتی می تواند با پاهایش به مردی خوش بگذرد. بابا از سعادت ذوب شد، زیرا انتظار چنین سرعتی را از دخترش نداشت. او شلخته جوان را به سختی لعنت کرد تا نوازش های پدرش را برای مدت طولانی به یاد بیاورد. اما لابد خوشش میآمد، چون نالههایش چنان پرشور بود که حتی خونم بین پاهایم میجوشید.
این چه پسری است! و دخترها سرسخت هستند، شما نمی توانید آنها را با یک دسته از پسرها بترسانید. این خیلی دیک است! یکی میزنه اینجا یکی اونجا خفه نشو. چگونه می توانند به همه خدمت کنند، من نمی توانم آن را باور کنم. جنگلی از خروس ها و دریایی از تقدیر. آنها تمام بدن دختران را قطع می کنند. و ریختن و ریختن - به طور کلی معلوم است که دختران مانند یک دوش اسپرم گرفته اند. خوب شد که خفه نشدند.